راهکارها و سبکهای مدیریت در تجارت مبحثی است که رابطه مکملی با مسئولیتپذیری اعضــــای تیم تجاری دارد. مدیران تجاری با ارزیابی وضعیت بازارهای داخلی و بینالمللی سعی میکنند تا محصولی متفاوت و با کیفیت را با توجه به کالاهای رقیبان وارد بازار کنند.
تدبیر صحیح مدیر و راهکار به کار گرفته شده وی عامل اصلی در موفقیت محسوب خواهد شد. در واقع همفکری و مشارکت اعضای تیم در جایگاه کارشناسان متبحر و کارآزموده با مدیر، بسترهای ایجاد خلاقیت و افزایش سطح فروش را به وجود میآورد.
انتخاب عنوان تجاری
نام تیم تجاری نخستین گام در شکلگیری و هویتبخشی شرکت محسوب میشود. در واقع عملکرد و قدرت رقابتپذیری هر شرکتی با انتخابهای شایسته در بخش گزینش منابع انسانی و اتخاذ راهبردهای موثر در مواقع بحران مشخص خواهد شد.
با انتخاب عنوان تجاری، طرحهای کسب و کار با تشخیص مدیر و با توجه به صلاحیتهای اعضای تیم به آنها واگذار میشود و هر کارشناس با خلاقیت و اطلاعات خود همچون زنجیرهای مستحکم موجب اتصال شبکه تجاری شده و ساختار توسعه شرکت شکل میگیرد.
عناوین تجاری فراوانی تاکنون تحت مشاغل و کسب و کارهای کوچک و بزرگ فعالیت خویش را آغاز کردهاند، اما ماهیت و مدیریت آنها هنگامی مشخص خواهد شد که پیوسته و مطابق با رهنمودهای مدیری مدبر و اعضایی مسئولیتپذیرفعالیت کنند و با رقیبان به رقابت بپردازند، آنگاه عنوان تجاری به برندی بینالمللی مبدل خواهد شد.
واگذاری اختیارات طبق شایسته سالاری
مسئولیتپذیری از جمله خصوصیات بارز کارمندان است و کارگروهی به تبع هماهنگی و تدبیر نیاز دارد. اما باز هم وظیفه اصلی مدیر، شناسایی کارمندان ساعی و اعتماد به آنان است که حس رقابت را بین آنها برانگیزد و براساس عملکرد هر فرد سمت و عناوینی شایسته به وی اعطا کند. واگذاری مسئولیتها از دو منظر بسیار حائزاهمیت است.
در بخش اول امتیازدهی به کارمنـــــــدان روحیه اعتماد به نفس، خلاقیت، انگیزه مضاعف و بهرهوری را در آنان افزایش میدهد.
کارمندان از حضور در جمعهای مشترک و نظرسنجیهای اعضای بلندپایه شرکت به منظور توسعه اهداف درازمدت سازمانی استفاده کرده و طرحهای جدیدی را ارائه میدهند، از بعد دوم مدیر با اختیاردهی به کارمندان فرصت و بستر مناسبی برای خلاقیتها و سبکهای متفــاوت کارمنــــــــدان به وجود میآورد.
اهمیت مدیریت استراتژیک در کسب و کار
اساس فعالیت سازمانها و شرکتها برمبنای طرح برنامهریزی شده مدیران و کارشناسان تنظیم میشود. همانگونه که پس از زمان ورود به دانشگاه و بعد از آن نخستین جرقههای اشتغال و استقلالطلبی مالی در ذهن هر دانشجویی شکل میگیرد برای هدایت اعضای تیم و آغاز کسب و کار نیز به استراتژی و راهبرد مدیریتی نیاز داریم. اهمیت راهبردهای مدیریتی به اندازهای است که در مواقع بحران نیز اتخاذ تصمیمهای مناسب ، دانش و تجربه کافی را میطلبد.
اما نکته اساسی برای اغلب مدیران شناسایی فرصتهای مناسب برای تغییر و تحول و کنترل فعالیت است.
مرز میان موفقیت و شکست تجاری مدیران
تفاوت ساختاری شرکتهای موفق در مقایسه با سایر شرکتها در چیست؟ چرا برخی از مدیران تجاری به رغم دارا بودن سرمایه و منابع انسانی کارشناس و متبحر در نخستین سالهای فعالیت از ادامه همکاری باز میمانند؟ طبق بررسیهایی کــه در همین رابطه از سوی محققان آمریکایی انجام شده، ارائه طرح و راهبرد مدیریتی عاملی تأثیرگـــذار در تداوم فعالیتهای تجاری شناخته شد. در این پژوهش شرکتهای دارای برند تجاری بینالمللی مبادلات تجاری گستردهای دارند و هر ساله برارزش و میزان محصولات صادراتی آنها افزوده شده است.
تأثیر بحرانهای اقتصادی در دوام شرکتها
از دیگر دلایلی که بر اهمیت استراتژی کسب و کار میافزاید، تغییر و تحولات نــــــــــرخ ارز و نوسانهای بازارهای تجاری است. تغییرات به هر اندازه کوچک هم که باشند بر تداوم و نحوه تولید و توزیع محصولات تأثیر میگذارند. از سوی دیگر نه تنها مدیران تجاری باید بر نحوه تولید و توزیع واقف باشند، وضعیت کنترل کارمندان را نیز باید درنظر بگیرند.
طبق بررسیهای اجرا شده راهبردهای تحلیلی و اتخاذ تصمیمهایی اینچنینی بسیار تأثیرگذارتر از سبکهای دیگر هستند. در این گونه استراتژیها، ابتدا پیشزمینههای اجرای طرحهای تجاری و رفتار سازمانی با کارمندان پیشبینی و در مرحله بعد تحلیل میشود، سپس بهترین راهکارها پس از ارزیابی و مشاوره طی طرحی کوتاه و بلندمدت اجرا خواهند شد.
تاثیر استراتژی در مدیریت کسب و کار
استراتژی باید بتواند دربرگیرنده تمامی تغییرات بنیادین و تضمینکننده توسعه مستمر باشد. به واسطه استراتژی مدیران قادر میشوند تا عقاید و دیدگاههای خودشان را با برنامههای منسجم به اجرا درآورند و راهکارهایی برای رقابت در عرصه خدمات، محصولات و بازارهای موجود پیشبینی نمایند.
همانطور که میدانید عامل زمان نقش تاثیرگذاری در تصمیمگیریهای مدیران دارد. خصوصا در بخش مدیریت بحران اتخاذ تصمیمهای اصولی و سرنوشتساز به تدبیر و سرعت عمل نیاز دارد. مدیران باید آنقدر باتجربه باشند که بتوانند راهکارهای مناسب را به اجرا درآورند.
همیشه باید جلوتر از زمان حرکت کرد. اکثر مدیران موفق ساعاتی طولانی را صرف مدیریت کسب و کار خود میکنند، سفارشهای جدید میگیرند و سعی میکنند کارآیی خود را به طور مستمر افزایش دهند.
تدوین یک استراتژی جامع، تمرکز بر کسب و کار، استفاده بهتر از منابع فکری و مدیریتی به واسطه کارکردهای صحیح مدیران در برنامههای کــــوتاه و بلند مدت شکل میگیرد.
استراتژی برای کارکنان، مشتریان و تمامی سهامداران بستری خاص ایجاد میکند تا هر فرد با اجرای مسئولیت خویش راندمان کار را افزایش دهد. همچنین استراتژی عاملی موثر برای موفقیت هرسازمانی محسوب میشود.
هویت سازمانی
تعریف علمی ساختار سازمانی از طریق شناسایی اجزای تشکیلدهنده آن به وجود میآید. ساختار سازمانی در نمودار تشکیلاتی سازمان خلاصه نمیشود بلکه شامل میزان پیچیدگی، رسمیت و تمرکز یا عدم تمرکز سازمانی است. پیچیدگی نشاندهنده تنوع و تعدد وظایف سازمانی بوده و هرقدر ماموریتها متنوعتر باشند، تقسیم کار درسازمان بیشتر میشود در نتیجه سازمان از پیچیدگی بیشتری برخوردار است.
میزان رسمیت در ساختار گویای آن است که تا چه حد مقررات، قوانین و دستورالعملها در سازمان جاری هستند و تا چه اندازهای کارها براساس استانداردها و ضوابط از پیش تعیین شده صورت میگیرند. هرقدر سازمان دارای قوانین و مقررات بیشتری برای انجام امور باشد، میزان رسمیت آن بالاتر خواهد بود. تمرکز و عدم تمرکز نیز نشاندهنده میزان تفویض اختیار به سطوح پایین سازمان در تصمیمگیریها است. هرگاه واحدهای سازمانی از اختیارات بالایی در تصمیمگیری برخوردار باشند، سازمان غیرمتمرکز خواهد بود و اگر تمام تصمیمات در راس هرم سازمانی انجام شوند، درجه تمرکز ساختاری نیز افزایش مییابد.
شرکتهای موفق
طبق پژوهشهای انجام شده در توسعه استراتژیها مشاهده شد که درصد پایینی از شرکتها از روش برنامهریزی رسمی استفاده میکنند. شرکتهای موفق، با برگزاری جلسههای مشترک مدیرعامل و مدیران ارشد و از همه مهمتر دخیل بودن مشهود مدیران عامل در تدوین استراتــــــژیها، راهبردها ، سبکهای تولید و صادرات محصولات را برای برنامههای کوتاه و بلند مدت پیشبینی و اجرایی میکنند.
اکثر این شرکتها محیط رقابت را جهت تعریف استراتژیها بررسی و تحلیل میکنند، درحالی که درصد کمی از آنها ارزیابی موثری از سازمان خود دارند.
به نظر میرسد فقدان روش رسمی برنامهریزی استراتژیک بر نوعی فقدان دانش نسبت به محیط کسب و کار و حتی خود سازمان صحه میگـــــــذارد. درنتیجه توسعه استفاده از برنامهریزی استراتژیک به صورت رسمی و مدون میتواند به نوعی فقدان دانش لازم برای تعیین استراتژیهای سازمان را جبران کند و استفاده از مشاهدات در تعیین استراتژیهای سازمان بدون دراختیار داشتن دانش لازم (اطلاعات مربوط به بازار، محیط کسب و کار، سازمان) میتواند اثربخش باشد.
درخصوص ماهیت استراتژیها، مطالعـــــات انجام شده نشان میدهد که استراتژی اکثر شرکتهای موفق به صورت ذهنی و توافق شده در سطح مدیران عامل و مدیران ارش
د سازمان است و درصد پایینی از آنها سندی مکتوب و رسمی تحت عنوان استراتژیهای سازمان دارند. تقریبا در تمامی شرکتهای موفق مدیرعامل به تنهایی و یا به کمک مدیران ارشد خود استراتژیهای سازمان را تعریف میکنند.
Source: F.W.Gluck, S. Kaufman. Journal of Business Strategy, 2012
تعداد دیدگاه ها: 2
نجف
با سلام .مطلب شما با ذکر منبع در نجف بلاگ کار شد.موفق باشید
ﻋﻠﯽ ﮔﻮﻫﺮﺷﻨﺎﺳﺎﻥ[مدیرسایت]
باسلام بشما
ممنون از رعایت حقوق مادی و معنوی آثار
به امید دیدار مجددتان در این پایگاه علمی